رحیم نوروزی در زمینه کارگردانی تئاتر، نویسندگی و طراحی صحنه کارنامه درخشانی دارد و در این زمینه ها تاکنون جوایز ارزشمندی دریافت کرده است.<BR>

گفتگویی خواندنی با بازیگر مجموعه راستش را بگو

 رحیم نوروزی آموزش تئاتر را در سال 1367 در اداره ارشاد اسلامی استان گیلان و در شهر رشت زیرنظر بهروز بقایی، بهزاد عشقی و امیر ثابت آموخت.

سپس در سال 68 به تهران آمد و دوره بازیگری را زیر نظر زنده یاد حمید سمندریان گذراند در سال 1370 به انجمن خوشنویسی را تا مقطع ممتاز زیرنظر اساتید مختلف انجمن از جمله یدالله کابلی و جواد بختیاری آموخت و در همان زمان دوره مرمت بناهای تاریخی را تا مقطع کاردانی گذراند و در نهایت طی سال های 76 تا 80 در رشته کارشناسی رشته تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی آموخته هایش را در رشته بازیگری به اتمام رساند ضمن آنکه در همان دوران به طور حرفه ای در رشته معرق نیز فعالیت داشت و...

رحیم نوروزی در زمینه کارگردانی تئاتر، نویسندگی و طراحی صحنه کارنامه درخشانی دارد و در این زمینه ها تاکنون جوایز ارزشمندی دریافت کرده است. رحیم نوروزی، از سال 69 تا امروز در آثار متعدد تئاتری، سینمایی و تلویزیونی یادگارهای خوشی از خود به جای گذاشته است. با وی گفتگویی پیرامون مجموعه فعالیت ها و به خصوص کارهای جدیدش داشته ایم که خواندنی است.

 انگیزه حضور در جشنواره تئاتر را از دست داده ام
تا جشنواره چهاردهم و پانزدهم کم و بیش حضور داشتم و بارها هم کاندیدای دریافت جایزه بوده ام. برای نمایشنامه «بر فراز برجک ها» از کانون منتقدان جایزه اول کارگردانی و طراحی صحنه را دریافت کردم. در شرایط فعلی انگیزه ام را برای حضور در جشنواره تئاتری به واسطه بعضی از پروسه ها از دست داده ام و دلایل عدم حضورم، نه اعتقادی است، نه سیاسی. از پروسه های بازخوانی تا تصویب، بازبینی و بازبینی ثانویه و... خسته ام این پروسه ها برای بازیگر، زمان بر و پر هزینه است و تازه، بعد از چند ماه تمرین کار به اجرا می رسد یا خیر؟ وقتی من نمی خواهم قله ای را فتح کنم و دیگر دریافت هیچ جایزه ای خوشحالم نمی کند، مهمترین مسئله برایم زندگی است، اما جدا از جشنواره تئاتر، در حال تمرین تئاتری هستم که کارگردانش قول اجرا در سالن اصلی تئاتر شهر را داده.

نام نمایشنامه «سقوط» است و احتمال دارد اسم آن تغییر کند. این کار اقتباسی از ادیپ شهریار سوفکل است و به جز من گروهی از برو بچه های تئاتر در آن همکارم هستند. علاوه بر این، چند هفته است که در مجموعه «رویاهای بیداری» به کارگردانی حجت قاسم زاده اصل، مشغول بازی هستم این کار نخستین تولید سریال، برای شبکه آی فیلم است و در آن افتخار رودررویی با رویا تیموریان، بهناز جعفری، علی اوسیوند، پرویز پورحسینی و... را دارم. در آن مجموعه ایفاگر کاراکتر یک راننده ترانزیت هستم که درگیر ماجرای خانوادگی می شود و رویا تیموریان در نقش مادرم ایفای نقش کرده، اما هنوز بازی های رودررویمان شروع نشده.

 هنر شبیه اتوبان چهار بانده شده است
اگر حرفه بازیگری در گذشته تقدس داشت به خاطر این بود که با این هنر و این حرفه به شکل مقدسی برخورد می شد. این حرفه در گذشته ریشه دار بود و همراه با آمیزه های قوی. در آن دوران حرمت بزرگتر و کوچکتری و شاگرد و استادی، مرید و مرادی و... به خوبی دیده می شد که متاسفانه امروز خیلی کمرنگ شده است.

گوته گفته است: «ریسمان هنر تئاتر، باید همچون ریسمانی باشد که بندبازان ناتوان را به زمین بیندازد و نتوانند از آن عبور کنند»، اما در شرایط فعلی این ریسمان به اتوبانی چهار بانده تبدیل شده و هر کسی با هر بضاعتی، از هر خاستگاهی می تواند تاخت و تاز کند و نیازی به هیچ گونه احتیاط هم نیست. البته، در این عرصه هر کسی بیاید یا برود، عذابی برای من نیست، چون مردم تشخیص می دهند و انتخاب می کنند. شاید من هم در آینده امتحانم را بد پس بدهم و از یادها محو بشوم، اما نمی شود هر کسی را که جلو دوربین رفت یا روی صحنه خوش رقصی کرد هنرمند دانست.

 رحیم نوروزی از نگاه رحیم نوروزی
آدمی هستم که حسرت آدم بودن خودم را می خورم، حسرت می خورم که چرا در زمانی آدم تر بودم. من می گویم آن موقع هیچ نبود الان هم چیزی نیست و فقط یک سر سوزن اعتبار و محبوبیت در بین مردم دارد. امروز حسرت اون آدم را خیلی می خورم. به تازگی مجموعه «راستش را بگو»، به کارگردانی محمدرضا آهنج با حضور من روی آنتن سیما بود که در آن نقش یک وکیل را که نقشی مکمل است ایفا می کردم. قصه،‌قصه من نیست. قصه چند جوان است و من به اندازه حضورم در آن انرژی گذاشتم.

دلیل اینکه در این مجموعه بازی کردم این است که حرفه ام بازیگری است و این کار، اولین همکاری ام با آهنج نیست، بلکه سومین یا چهارمین همکاری ما با همدیگر است. محمدرضا آهنج به من محبت دارد و همیشه در کارهایش نقشی برای من در نظر می گیرد. در عملیات 125 هم که او کارگردانش بود بازی داشتم، در این مجموعه شخصیت وکیل، اگر چه پررنگ نبود، اما آن را دوست داشتم و یکی از دلایلم پاسداشت آدم های جنگ است. آدم هایی که پاک باخته بودند و هیچ چیزی از دنیا نمی خواستند، اما باید ببینیم در شرایط فعلی آنها چه می کنند و در چه موقعیتی هستند،‌ در کجا قرار گرفته اند و...

 زبان مادری ام آذری است
موقعیت جغرافیایی محل تولدم در شکل گیری شخصیت من تاثیرگذار بود. شاید اگر در شهرستان یزد به دنیا می آمدم شخص دیگری می شدم. لازم به توضیح است که من اصالتاً آذری هستم، پدر و مادرم به شهر رشت آمدند و در آن شهر ساکن شدند و من و خواهران و برادرانم در رشت به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم و اما زبان مادری ما آذری است و در منزل ترکی حرف می زنیم.

 بازی اما در «یوسف پیامبر» دیده شد
بیشتر شخصیتی که بازی می کنم فرض می کنم خودم هستم و در جواب اینکه اگر در موقعیت کاراکتری که بازی دارم قرار بگیرم چه واکنشی قرار خواهم داد، باید بگویم یاد گرفته ام دست در جیب تجربیات و احساسات زیستی ام ببرم و کمتر به آدم های بیرون نگاه می کنم مگر اینکه شخصیتی خاص و استثناء باشد که این اتفاق به طور معمول در کارهای تاریخی برایم می افتد، که برای رسیدن به شخصیت تاریخی حتماً به منابع معتبر مراجعه می کنم.
به طور مثال خیلی از کسانی که مجموعه یوسف پیامبر (ع) را دیده اند، کاراکتر من (اخناتون) را شاخص می دانند و خودم هم به لحاظی آن کار را خوب ارزیابی می کنم. یوسف پیامبر (ع) در 48 کشور دنیا به نمایش در آمد، اما خود من بازی ام را در آن صددرصد نمی پسندم و این کار، کار شاخصم نیست.

 هنرها مرا ساخته اند
یک حس غریبی مرا به سمت هنرهایی مثل خوشنویسی، معرق و آثار باستانی و... هل داد و همه آنها، مرا ساخته اند، مرا ریزبین و حساس کرده اند و اگر تابلویی به دیوار کج نصب شده باشد حتماً کجی تابلو را حس خواهم کرد، یا اگر خط زیبایی ببینم محو آن خواهم شد با اینه 17 سال است دیگر به سراغ خوشنویسی نرفته ام و احساس می کنم آنچه باید از این هنر بیاموزم، آموخته ام و هرگز نخواهم توانست جای استادان این حرفه را بگیرم. فقط اخیراً برای اینکه دخترم با این هنر آشنا بشود، دست به قلم شده ام و احساس می کنم هنوز می توانم خوش بنویسم.

 حکایت بازیگر شدن من
من،‌ جذب بازیگری نشدم، در شروع کارم فقط می خواستم بازیگری را تجربه کنم و هرگز نمی خواستم به معنای امروزی در بازیگری به شهرت یا ثروت برسم. باور کنید این را از سر تواضع نمی گویم خرد ورزانه هم به سراغ این کار نرفتم. در حقیقت یک پروسه ای را در دوران سربازی سپری کردم.

چه به صورت معنوی، جسمانی، ورزش و نوشتن تجربه های روزانه ام. من برادری بزرگتر از خودم دارم که همیشه راهنما و راهگشایم بوده. او از دوران کودکی کتاب دستم داد، قلم دستم داد و سعی کرد همیشه حامی من باشد و اگر به سراغ هنری می رفتم مشوقم می شد.

زمانی که به خدمت نظام وظیفه رفتم خیلی مرا تشویق به نوشتن کرد و از پنجره اتوبوسی که عازم منطقه جنگی بودم به من یک خودکار داد و گفت: بگیر و بنویس. من در یادداشت هایم همیشه می نوشتم کجا خطا کردم، کجا درست بودم و در واقع به شکلی، دنبال کمال گرایی بودم. یکی از نقیصه های رفتار من ناتوانی در ارتباطات اجتماعی بود. اگر به اداره یا بانکی می رفتم دچار مشکل می شدم و حتی در دوستیابی موفق نبودم و همیشه فقط یک دوست داشتم و وقتی به هر دلیلی آن دوست را از دست می دادم باید می گشتم و یک دوست دیگر پیدا می کردم.

آن وقت ها اگر در یک جمع پنج نفره قرار می گرفتم نمی توانستم با تک تک آنها ارتباط برقرار کنم. در دوران کودکی و نوجوانی فردی خجول بودم و نمی توانستم با صدای بلند در جایی مقاله ای بخوانم و دچار استرس می شدم که شاید نتیجه آموزش و پرورش آن دوران بود و اگر به تئاتر آمدم یکی از دلایلش رفع نقصان هایم در نوجوانی و جوانی بود. روزی که من به سراغ آموزش تئاتر رفتم مثل امروز این همه تنوع وجود نداشت و این همه آموزشگاه های متعدد بازیگری نبود.

بزرگان حرفه بازیگری، همه کارشان را از تئاتر شروع کرده اند و حالا، اگر من و امثال من بخواهیم از تئاتر حرف بزنیم خواهند گفت اینها چه می گویند؟

منبع: مجله خانواده/ گفتگو: میلاد بلادی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.